پارت هفتم :

روی صندلی چرمی نشسته‌‌بود و همان‌طور که به خطوطِ ریزِ سنگ‌فرش خیره‌ شده‌بود، داشت با انگشتانِ دستانش نیز بازی می‌کرد.

اولین‌باری بود که پایش، به اتاقِ استاد الهه منصوری باز شده‌بود.دوست داشت سرش را بالا بگیرد و در مورد چیدمان اتاق کنجکاوی کند؛ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.